اقتصاد سياسي:
1- بررسي مسائل مورد علاقه علم سياست و علم اقتصاد
2- فهم روابط متقابل ميان نيروهاي سياسي و اقتصادي
3- توفيق حكومت در اجراء سياستهاي اقتصادي و احتمال انتخاب مجدد آن
موارد بحث: تا چه اندازه اوضاع اقتصادي نتيجه سياست دولت هست؛ يا بازارهاي جهاني عمل كردن به تعهدات مالي پس از انتخاب در ماههاي اول.
احزاب چپ سوسیالیستی: به حل مسأله بيكاري علاقهمند هستند.
احزاب راست لیبرال: به حل مسأله تورم علاقمند هستند.
جمعيتشناسي سياسي:
بررسي تبعات سياسي تحولات جمعيتي
امروزه جمعيت زياد قدرت نظامي و سياسي كشورها را افزايش نميدهد.
رابطه ميان پيري و جواني جمعيت و گرايشهاي سياسي آنها
مسأله انفجار جمعيت در كشورهاي در حال توسعه
تأثير پيري جمعيت بر عدم تحركپذيري اجتماعي
با افزايش جمعيت مسلمانان در لبنان؛ موقعيت سياسي مسيحيان زير سوال رفت.
ژئوپوليتيك و جغرافياي سياسي : رابطه و نسبت موقعیت جغرافیایی و قدرت سیاسی یک کشور
موضوع جغرافيايي سياسي امروزه:
الف ) بررسي مسائل جهان از چشمانداز جغرافيايي
ب) اهميت مسائل مرزهاي سياسي و مناطق مرزي
ج ) قدرت دريايي
د ) قدرت ارضي
فصل4
رفتارگرايي: تمرکز بر رفتار (عمل عيني بيروني)
واحد اصلي مطالعه در علم سياست؛ را رفتار سياسي می داند.
ميان احكام واقعي و احكام ارزشي تمايزي اساسي و آشكار است.
اجزاي شاخههاي رفتار سياسي:
1- جامعهپذيري سياسي: از طريق خانواده، مدرسه و يا حرفه، گروه دوستان و حزب صورت ميگيرد.
2- فرهنگ سياسي: بدبيني و بدگماني، خوشبيني و اعتماد به ديگران عناصر اصلي فرهنگ سياسي است.
3- مشاركت و رقابت سياسي: در قالب احزاب و انتخابات عواملي چون سن. جنس. موقعیت طبقاتی، سواد، شهرنشینی، میزان درآمد
تحلیل سیستم ها: مطالعه پدیدارهای سیاسی به مانند یک سیستم فنی
تحلیل سيستمها از 1950 رواج يافت و مسأله اصلي آن شيوه تكوين، استحكام، استمرار، تحول و زوال نظامهاي سياسي می باشد.
نظريه تصميمگيري:
علم سياست علم تصميمگيري است.
تصميم در سطح دولت پيامدهاي عمومي براي كل جامعه دارد.
تصميمگيري به معني گزينش ميان چند امكان.
تصميمگيري در شرايط عادي و بحراني يكسان نيست.
ماكياولي: حكامي كه نتوانند تصميمهاي روشن بگيرند دولت خود را بيثبات ميكنند.
در شرايط انقلابي: رهبران و حكام دچار بيتصميمي يا ناتواني در اخذ تصميمهاي قاطعانه ميشوند.
نقش رسوم و رويههاي رايج در هر زمينه در تصميمگيري را نبايد ناديده گرفت.
تصميم گيرنده كاملاً آزاد نيست، و در چارچوب ساختارهايي عمل ميكند.
در تصميمگيري سياسي باید نقش شمار بازيگران رسانهها وزن و اهميت افكار عمومی و گروههاي فشار را در نظر گرفت.
شخصيت تصميم گيرنده:
قوي : كمتر تحت تأثير محيط پيرامون
ضعيف: بيشتر تحت تأثير محيط پيرامون
ممكن است تصميم گيرنده گرفتار تعارض ميان انگيزههاي پنهان و آشكار خود گردد.
تصميمگيري در جو هيجان و ترس و اضطراب، كمبود اطلاعات لازم، فشارهاي متعارض گروهها و منافع مختلف.
نظريه مبادله: تحلیل رفتارهای سیاسی بر اساس مدلها و مفاهیم اقتصادی
عقلانيترين رفتارهاي جامعه در اقتصاد رخ ميدهد.
در يك فضاي آزاد رقابت سياسي: با كيفيتترين جنس را انتخاب مينمائيم.
هر چه دادو ستد در سياست بيشتر گسترش يابدماهيتي زندگي سياسي دموكراتيكتر ميشود.
نظريه گزينش عقلاني: یافتن نقطه تعادل بین مطلوبها و مقدورها
بكارگيري بهترين وسايل براي دستيابي به اهداف.
نظريه بازيها:
زندگي سياسي را به شطرنج تشبيه كردهاند در هر دو امكان فريب و گمراه كردن وجود دارد.
در هر دو سود و زيان و برد و باخت است.
از فصول پنجم و ششم دو گونه خلاصه ارائه شده اند که بدون تغییر خاصّی آورده می شوند:
خلاصه اول:
فصل 5 : تحول تاريخي در مفهوم سياست
در طي تاريخ تفكر درباره سياست برداشتهاي گوناگون شده است.
تحول تاريخي در مفهوم سياست.
همواره همه دولتها
1- مسئول حفظ نظم و امنيت
2- تأمين عدالت
3- دفاع از كشور بوده اند.
سه برداشت رایج از سیاست در عصر ماقبل مدرن:
1- سياست اخلاقي
2- فلسفي
3- ديني
در عصر مدرن:
1- دنيوي
2- اقتصادي
3- رفاه طلبانه
برداشتهاي مختلف از سياست:
1- واقعگرايانه
2- اخلاقي و فلسفي
3- حقوقي
4- مدرن
ويژگيهاي برداشت واقعگرايانه يا سياست قدرت محور:
1- سياست ابزاري براي حفظ نظم و امنيت و تثبیت پايه حكومت
2- مهمترين مسئله در سياست حفظ قدرت
3- مصلحت دولت بالاتر از هر مصلحت.
نيكولو ماكياولي... ايتاليايي نویسنده كتاب معروف شهريار:
اخلاق سياسي با وفاي به عهد لازم نيست.
اخلاق عمومي فرق دارد. وفاي به عهد لازم است.
ويژگيهاي حاكم
الف) شير صفتي: سركوبگري
ب ) روبه صفتی: فريبكاري
آشفتگي و هرج و مرج را به نظم و انتظام تبديل كند.
شهريار مجاز است از زور و خشونت و فريب و نيرنگ بهره گيرد.
برداشت فلسفي و اخلاقي؛ يوناني آرمانخواهانه يا ايده آليستي
از اين ديدگاه؛ سياست و قدرت هدف نيست.
ابزاري براي رسيدن به هدف بالاتر مثل خير و سعادت و فضيلت همگاني می باشد.
افلاطون: آدميان به دنبال دو دسته خيرات هستند:
1- خيرات محدود: قدرت، ثروت، (موجب جنگ) تأسيس حكومتهاي ضاله مثل جباريت و دموكراسي
2- خيرات نامحدود: معرفت، زيبايي و فضيلت (جنگ ندارد)
پس سياست به عنوان حكمت عملي با اخلاق در آميخته است.
غايت سياست از نظر ارسطو عدالت وفضيلت بود.
بيشترين حد عدالت در حكومت طبقه متوسط جامعه می باشد:
الف ) اغنياء: تجمل و تنآسايي
ب) فقرا: خالي از عدالت و فضيلت
ج ) متوسط: هم آسايش و هم تفريح دارند.
پس حكومت مطلوب: حكومت مركب از اليگارشي و دموكراسي كه قدرت به دست مردان طبقه متوسط است.
برداشت حقوقي از سیاست : امپراطوری روم باستان
در زمان گسترش دين مسيح در امپراطوري روم
با سلطه مسيحيت؛ قدرت روحاني و سياسي شكاف ايجاد شد.
در 313 ميلادي كنستانين مسيحي شد.
مذهب رسمي امپراطوري؛ مسيحيت شد.
حكام سياسي و قدرتمندان سياسي؛ ادعاي هدايت نهادهاي ديني را داشتند.
ادعاي اصلي مسيحيت؛ جدايي دين از سياست بود كه مخدوش شد.
اتفاقات قرون وسطي در حوزه حقوقي:
الف ) سياست کشمكش و رقابت و جنگ ميان كليسا و دولت بر سر قدرت نصب مقامات كليسايي
ب ) كنترل بر اموال كليسا
ج ) تعيين حيطههاي صلاحيت دولت و كليسا
مهمترين بحث آن دوران: حدود اختيارات حكام و كليسا
برداشت مدرن:
در عصر جديد: ( جان لاك فيلسوف انگليسي ) مفهوم اصلي قرارداد اجتماعي در نظريه او اساساً درباره مسئوليت و محدوديت اختيارات حكومت در مقابل حقوق و آزاديهاي فردي و اجتماعي بود.
حكومت نهادي مصنوعي و ساختگي است.
اهداف و ويژگيهاي برداشت مدرن
1- سياست وسيله تأمين رفاه و شادي مردم
2- تأمين حداكثر شادي براي حداكثر مردم
3- تأمين امنيت جاني و مالي
4- معاش وفور نعمت
اميد
رضايت نشاط
خلاصه دوم از فصل 5:
تحول تاريخي در مفهوم سياست:
در دوران قبل دوران مدرن برداشتي اخلاقي، فلسفي و ديني از سياست بوده و در عصر مدرن برداشتي دنيوي و اقتصادي و زنانه طلبانه از غايت سياست و حكومت مطرح است. بنابراين ميتوان برداشتهايي چون واقعگرايانه، اخلاقي، فلسفي، حقوقي، ديني و غيره است.
برداشت واقعگرايانه يا سياست قدرت محور:
در اين برداشت سياست ابزاري براي حفظ نظم و امنيت و جلوگيري از آشوب و هرج و مرج و بيقانوني است. برداشت ايراني اوليه از سياست برداشت واقعگرانه بوده.
طبق اين برداشت عدالت، اخلاق و موازين دين غايت سياست نيست بلكه ابزاري است حاكم براي حفظ خود در حكومت در گسترش عدالت بكوشد.
معروفترين برداشت واقعگرايانه مربوط به ماكياولي است و در كتاب معروف شهريار حاكم بايد براي حفظ مصلحت دولت خود بايد ويژگيهاي شير صفتي و روبه صفتي يعني سركوبي و فريبكاري را در خود در آميزد.
برداشت فلسفي و اخلاقي:
اين نوع برداشت كه به يوناني معروف است معمولاً از طرف ايده آليستها مطرح ميشود. طبق اين برداشت سياست و قدرت هدف نيست بلكه ابزاري است براي رسيدن به هدفي بالاتر چون خير و سعادت و فضيلت همگاني.
افلاطون خيرات را به دو دسته تقسيم ميكند:
1- خيرات محور مانند قدرت و ثروت كه باعث درگيري و نزاع شده و باعث تشكيل دولتهاي جباريت، اليگارشي و دموكراسي ميشوند.
2- خيرات نامحدود مانند معرفت، زيبايي و فضيلت كه باعث نزاع و كشمكش نميشود و باعث دستيابي به فضيلت و معرفت ميشود.
از نظر ارسطو غايت سياست، عدالت و فضيلت است و به وسيله حكومت طبقات متوسط مكان ميباشد.
برداشت حقوقي:
همان برداشت رومي ناميده ميشود. با به قدرت رسيدن كنستانتين و گرديدن به مسيحيت و در دوران قرون وسطي بحث از مورد اختيار است و حقوق حكام سياسي و كليسا بود. برداشت آزاديخواهانه (ليبرالي) از سياست در قرن جديد نيز برداشت حقوقي بود. به نظر جان حكومت پديده طبيعي نيست بلكه مصنوعي بوده و قراردادي است جهت حراست از جان رمال و آزادي افراد.
برداشت مدرن:
سياست وسيله تأمين رفاه و شادي علاوه بر تأمين امنيت و نظم و دفاعي خارجي است. اين برداشت از سياست مدرن به آراء جرمي بنتهام باز ميگردد. به نظر او توجيه اصلي نهادهاي حكومتي را بايد در فوايد آن يافت بنابراين دولتها، نظامي قدرتي براي تأميناين فوائد است. به نظر او غايت سياست و حكومت تأمين امنيت جاني و مالي، معاش و نور نعمت و برابري است. (دولت رفاهي)
فصل 6: پيشينه تاريخي و نظريههاي عمومي دولت
خلاصه اول:
كار ويژههاي دولت:
كار ويژههاي اصلي و اوليه دولت
نظرات شما عزیزان: